زمستان هوش مصنوعی - بخش دوم: آغاز دوران هوش مصنوعی
در دهه های ۴۰ و ۵۰ میلادی، ایده های زیادی راجع به «ماشین متفکر» از سوی دانشمندانی همچون وان نیومن یا آلن تورینگ مطرح میشد. تورینگ به دنبال ایجاد این چالش بود که «آیا ماشینها میتوانند فکر کنند؟». او همچنین با پیشنهاد تست تورینگ، رویایی را توصیف کرد که در آن یک روز، یک ماشین هوشمند بتواند خود را جای یک آدم جا بزند و کسی نفهمد او یک ماشین است یا یک آدم.
در سال ۱۹۵۵ آرتور ساموئل (از پدران برنامهنویسی) یک برنامه کامپیوتری نوشته بود که میتوانست «چکرز» بازی کند. او در این برنامه، از «جستجوی درختی» استفاده میکرد و توابع هیوریستیکی را در آن گنجانده بود که میتوانستند یک سری «وزن» را بطور خودکار یاد بگیرند. او نام این الگوریتم را temporal-difference learning گذاشته بود. در واقع وزنهای تخمین زده شده، بعد از جستجوی گراف و بررسی آن نود بروز میشدند. ماشینها داشتند «یاد میگرفتند». همه چیز هوشمند بود! برنامهی آرتور حسابی معروف شد تا جایی که سر از برنامههای تلویزیون هم درآورد.
از طرف دیگر تحقیقاتی در زمینهی «ترجمهی اتوماتیک متن» انجام شده بود. یک آزمایش اولیه بر روی ترجمهی بین انگلیسی و روسی با کمک یک دیکشنری ۲۵۰ کلمه ای انجام شد. رسانهها هم در پی آن شروع کردند به رویاپردازی راجع به ماشینهای ترجمهی متن، بدون اینکه بدانند اینها فقط ابتدای راه است. نیویورک تایمز نوشته بود که این یک گام بسیار ارزشمند در ترجمهی خودکار است هر چند اذعان کرده بود که این سیستم، فعلا چیزی در حد ترجمهی کلمه به کلمه است، نه بیشتر. اما مهندسان این سیستم فکر میکردند که بخش عمدهی کار انجام شده و تا رسیدن به ماشین تمام خودکار، تنها رفع چند تا باگ و خطا مانده و همین!
این نتایج اولیه کافی بود تا بودجههای تحقیقاتی به سمت پروژههای هوش مصنوعی سرازیر شود. عمدهی این بودجهها از سوی وزارت دفاع آمریکا تغذیه میشد. آنها امیدوار بودند که این تحقیقات برای ارتش آمریکا مثمر ثمر خواهد شد. زمینهی ترجمهی متن بطور خاص در دوران جنگ سرد (بین آمریکا و شوروی)، حائز اهمیت زیادی بود و دولت علاقهی فراوانی داشت تا متون روسی را اتوماتیک به انگلیسی ترجمه کند.
در این دوران بود (سال ۱۹۵۶) که پروژهی تابستانی دارتموث کلید خورد و از دل آن مفهوم AI بیرون آمد. محققانی از همهی حوزهها دعوت شده بودند و یک عالمه ایده و مقاله و مفاهیم جدید ارائه شدند. منتقدانی هم وجود داشتند که میگفتند «رسیدن به AI خیلی سختتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم».
مدل نورونهای پرسپترون (مدل سادهی شبکههای عصبی) در سال ۱۹۵۷ توسط روزنبلات پیاده سازی شد. او برای اینکار یک سخت افزار خاص هم طراحی کرده بود. نورونهای ماشین پرسپترون با پتانسیومترهایی ساخته شده بودند که مقدار پارامترها را در خود ذخیره میکردند. موتورهایی به این پتانسیومترها وصل شده بود تا هنگام یادگیری آنها را بچرخانند و پارامترها را آپدیت کنند. این ماشین برای تشخیص تصاویر طراحی شده بود و ورودی آن یک آرایهی ۴۰۰ تایی از فتوسل بود.
خلاصه این جو غالب بود که ماشینها دیگر میتوانند فکر کنند، یاد بگیرند و خلق کنند. در کنار اینها، همچنین این ترس در جامعه فراگیر شده بود که به زودی هوش مصنوعی جای تمام شغل ها را خواهد گرفت و یک بیکاری وسیع رخ خواهد داد. که به آن technological singularity میگفتند.
TechTalks
ادامه دارد ...